هادی میرزاخانی:«شهر من، وزوان من»
شعری دلنشین از هنرمند و شاعر جوان وزوانی، آقای هادی میرزاخانی با عنوان «شهر من، وزوان من» گویم از شهری که همچون یک نگیندر میان شهرها تابنده است شهر من وزوان من خاکش گهرچون ز مهر و عاشقی آکنده است هم ز تاریخش بود دُری گرانمهد فرهنگ و هنر در هر زمان در جهان باشد
شعری دلنشین از هنرمند و شاعر جوان وزوانی، آقای هادی میرزاخانی با عنوان «شهر من، وزوان من»
گویم از شهری که همچون یک نگین
در میان شهرها تابنده است
شهر من وزوان من خاکش گهر
چون ز مهر و عاشقی آکنده است
هم ز تاریخش بود دُری گران
مهد فرهنگ و هنر در هر زمان
در جهان باشد قناتش بی نظیر
مردمانش با خدا و سر به زیر
قلعهاش دُری میان شهر ماست
زادگاه مردمانی با خداست
چون شهیدانی فداکار وطن
دادهاند در راه یزدان جان و تن
روستاهایش بود سرسبز و ناب
از رباطش تا مراوندش پرآب
نام آن ورد زبان روزگار
مردمانش نخبهاند و نامدار
اهل وزوان یکدلند و یک زبان
یاور روز و شب همشهریان
از جوانمردان آن گویم کمی
از جوانانی برومند و قوی
با زبانی منحصر لفظ دری
از اوستای کهن تا پهلوی
اندکی از شهر تا گیری کران
چون ببینی دشتهای بیکران
دشت گندم، دشت جو، هر سو کشان
میوه یا طلای سرخش زعفران
شهر من از هر هنر دارد نشان
مسگران، ریسندگان، صنعتگران
هر زنی در شهر من تعلیم یافت
سوی سنتهای دیرینش شتافت
در میان دستها تیغ و کلاف
تا ببافد فرشهای دست باف
گفتم از این شهر و دادم دست باد
شعر خود را تا تو بسپاری به یاد
شهر من وزوان من آباد باد
مردمانش زنده و دلشاد باد
این دعای آخرم بر شهرِ داد
ایزد دانا نگهدار تو باد
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰