زندگینامه ی شهید رضا رصاف:قدردان خون شهدا و ایثارگری جانبازان و آزادگان میهن خود باشیم
شهدا افرادی شجاع ، متعهد ، متفکر ، شیفته و دلباخته اهل بیت و رهرو راه سیدالشهدا هستند. خون پاک شهدا باعث احساس مسئولیت ، وحدت و همدلی مردم شده است. در سحرگاه ماه میهمانی خدا رمضان، برابر با دوم فروردین ماه سال ۱۳۴۵ هجری شمسی در شهر وزوان فرزندی پاک درآغوش خانواده ای متعهد و
شهدا افرادی شجاع ، متعهد ، متفکر ، شیفته و دلباخته اهل بیت و رهرو راه سیدالشهدا هستند.
خون پاک شهدا باعث احساس مسئولیت ، وحدت و همدلی مردم شده است.
در سحرگاه ماه میهمانی خدا رمضان، برابر با دوم فروردین ماه سال ۱۳۴۵ هجری شمسی در شهر وزوان فرزندی پاک درآغوش خانواده ای متعهد و دین دار چشم به جهان گشود. پدرش به گیوه دوزی وکشاورزی مشغول بود، این طفل که نامش را رضا نهاده بودند در یک فضای معنوی رشد نمود، در دوران کودکی همراه پدر طعم سختی را می چشید و در بعضی امور به پدرش یاری می رساند تا از همان کودکی راه و رسم زندگی را بیاموزد. در کلاس درس پدر آموخت که برای خرید جنت پروردگار عرق جبین باید ریخت و مرز حلال و حرام او را بایستی همواره شناخت. در سال ۱۳۵۲ برای کسب علم وارد مدرسه جهاد فعلی گردید و تا کلاس پنجم را در این مدرسه سپری کرد. همین دوران مصادف شد با تحوّل عظیم یعنی تشکیل حکومتی انقلابی به رهبری حضرت امام خمینی(ره). رضاآن روزها با وجود سن کمی که داشت امّا تفکّرات و اندیشه هایش فراتر از حدود سنّی اش این مسیر آزادگی و الهی را برگزیده بود و برای تحققش گام بر می داشت وی به همراه سایر دوستان و خانواده اش در راهپیمایی هایی که در شهر وزوان منعقد می گردید شرکت می جست. همین حضور پیوسته و عزم راسخ ملت شریف ایران باعث شد که در بهمن ۵۷ گل بانگ تکبیر از مأذنه ها برخیزد و ندای آزادی در جای جای این سرزمین دلاور طنین انداز گردد. رضا خرسند از این فتح عظیم در مهرماه سال ۱۳۵۸ بر سر کلاسی حاضر گردید که الفبای تربیتش این بار به نام خون سرخ هزاران شهید نوجوان تغییر یافته و تعلیم و تربیت معنای واقعی اش را یافته است. پس از کسب مدرک سیکل از این مدرسه در سال ۱۳۶۱ به دلیل مشکلات مالی خانواده در امرار معاش تصمیم گرفت به پدر در این امر مساعدت رساند لذا پس از رها نمودن تحصیل در کنار پدر به کشاورزی و گیوه دوزی مشغول گردید تا اینکه در سال ۱۳۶۴ برای انجام خدمت سربازی اقدام نمود. آموزشی خود را در لشکر۲۸ کردستان(سنندج) به مدت چهار ماه سپری کرد و پس از آن به سرعت به خط مقدم جبهه اعزام گردید. رضا در جنگ بسیار شیر دل و قوی بود. آرپیجی زن قهار و زبردستی که بارها مورد تشویق و تمجید فرمانده اش قرار گرفت. نیمه ی دوم ماه مبارک رمضان سال ۱۳۶۶ بود که برای مرخصی چند روزه به خانه آمد. برادرش نقل می کند،که این بار گویی رضا حال و هوایی عجیب داشت فرصتی چندان برای ماندن نداشت. به سرعت با آشنایان و اقوام و بستگان ملاقات کرد و از آنها حلالیت طلبید شوق وصال در چشمانش موج می زد. در لابه لای کلامش بارها به دیدار آخرش اشاره کرد که هر بار با واکنش پدر و مادرم رو به رو شد اما او راه برایش شفاف و زلال بود. کشتی سعادت انتظارش را می کشید. آخرین وصایا را کرد و عاشقانه رفت. او رفت و در ظهر روز جمعه مورخ ۵/۳/۱۳۶۶ در اثر اصابت خمپاره به شکم در منطقه ی پنجوین عراق پر کشید. پیکر پاک و مطهرش در تاریخ ۱۲/۳/۱۳۶۶ به شهر زادگاهش بازگشت و میان توده های مردم انقلابی وشهید پرور شهر وزوان تشییع و در گلزار شهدای شماره ۱ این شهر به خاک سپرده شد. شهید رضا رصاف از نظر اخلاقیات و روحیات بسیارفردی مهربان و شکیبا بود. صداقت و درستی از مهمترین خصوصیات شخصیتی اش محسوب می شد. رفتارش با سایر اعضای خانواده بسیار صمیمی و دوستانه بود. احترام والدین را بسیار توصیه می نمود و خویش به آن پای بند بود. آنگونه که در مکاتباتش با اعضای خانواده و آشنایان به آن همواره تأکید می کرد.
روحش شادویادش گرامی……..🌹
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰