کد خبر : 7525
تاریخ انتشار : سه‌شنبه 7 ژوئن 2022 - 15:35

سیدمجتبی قریشیان مدیر گروه طبیعت گردی فرهنگیان تهران از وزوان (بخش دوم): باید بودید و به چشم خود می دیدید که سودجویان و رانتخواران در سایه چراغ سبز باندهای قدرت با زدن چاه های عمیق آنهم در حریم قنات ، چه بلای جبران ناپذیری بر سر این اثر جاودانه ۳ هزار ساله و شاهرگ حیاتی منطقه مستعد آورده و نفس آن را به شماره معکوس انداخته اند.

سیدمجتبی قریشیان مدیر گروه طبیعت گردی فرهنگیان تهران از وزوان  (بخش دوم): باید بودید و به چشم خود می دیدید که سودجویان و رانتخواران در سایه چراغ سبز باندهای قدرت با زدن چاه های عمیق آنهم در حریم قنات ، چه بلای جبران ناپذیری بر سر این اثر جاودانه ۳ هزار ساله و شاهرگ حیاتی منطقه مستعد آورده و نفس آن را به شماره معکوس انداخته اند.

سفر نامه گروه طبیعت گردی فرهنگیان (بخش دوم) 🖋️ به قلم: سیدمجتبی قریشیانمدیر گروه طبیعت گردی فرهنگیان — مقصد طبیعت گردی: این بار ، شهر باستانی وزوان از توابع شاهین شهر اصفهان. — بانی سفر:گروه طبیعت گردی فرهنگیان با همکاری موسسه خیریه آبشار عاطفه ها (شعبه صاحب الزمان شهر وزوان) — انگیزه و هدف از

سفر نامه گروه طبیعت گردی فرهنگیان (بخش دوم)

🖋️ به قلم: سیدمجتبی قریشیان
مدیر گروه طبیعت گردی فرهنگیان

— مقصد طبیعت گردی: این بار ، شهر باستانی وزوان از توابع شاهین شهر اصفهان.

— بانی سفر:
گروه طبیعت گردی فرهنگیان با همکاری موسسه خیریه آبشار عاطفه ها (شعبه صاحب الزمان شهر وزوان)

— انگیزه و هدف از این سفر:
۱- ایجاد فضای نشاط و مفرح همچنین زمینه سازی همگرایی بیشتر میان خانواده بزرگ فرهنگیان.

۲- شناساندن پتانسیل و ظرفیتهای بالقوه و بالفعل همچنین جاذبه های عظیم گردشگری مغفول مانده شهر زیبا و تاریخی وزوان

— پیشنهاد دهنده: دوست ارجمندم جناب سید جعفر حسینی نژاد.

«و اما ادامه شرح ماوقع بخش اول»

آری ! در بخش اول سفرنامه تا بدانجا. گفتیم؛ که در صبح جمعه ۶ خرداد پس از ورزش صبحگاهی ، صبحانه را در گلستان انقلاب صرف نموده و اوقاتی را نیز به گل چینی از گلستان متعلق به همکار سخاوتمندمان آقای جمالی سپری کردیم.
سپس همگی راهی کارخانه گلاب گیری سعادت در حاشیه شهر شدیم.
سرکار خانم سعادت مدیر بخش تولید و از نوابغ شهر وزوان ، در کمال ادب و با خوش رویی از ما استقبال کردند. ایشان توضیحات مبسوط از روند مراحل تولید همچنین از مشکلات پیش روی بیان فرمودند. در انتها از کل مجموعه بازدیدی داشتیم.
واقعا بوی عطر و گلاب ناب ، همه را مدهوش و سرمست ساخته بود.
در هنگام خداحافظی ، مدیر محترم از سر سخاوتمندی محصولات تازه تولید شده موجود را با تخفیف ویژه به عنوان سوغات ، بدرقه راهمان ساخت.
بلادرنگ از آنجا با هدایت دوستان وزوانی ، از خانه تاریخی حاج خان پاکزاد بازدید داشتیم. جمعی از پیشکسوتان فرهنگی و اهالی شهر که از حضور ما مطلع شده بودند ، به جمع پیوستند.
خانه بزرگ و جالبی بود.
به هر اتاقی که سرک می کشیدیم ، وسایل و آثار بجامانده ، روح مان را نوازش و غرورمان را بر می انگیخت.
گویا وارد تونل زمان شده بودیم.
در آن لحظات ، فارغ از مشکلات روزمرگی ، اینک احساس می کردیم که در و دیوار و تمام وسایل موجود آن مکان تاریخی با ما سخن می گویند.
گوش ها را نیز کردیم تا با تمام وجود نجواها را با عمق جان شنوا باشیم.
آری ! از سخت کوشی مردمان زمان دیرینه شان سخن می گفتند.
از صفای باطن شان و
از دانایی شان
از اراده مصمم شان.
از اتحاد و همبستگی شان
از خواستن و توانستن شان.
از امیدشان به فرداهایی بهتر
از ارزشهای زیر خاک نهفته شان.
مهمتر اینکه:
از گسست نسلها و تغییر ارزشها نیز با ما سخنها گفتند.
با پوست و استخوان مان دریافتیم که آنها کجا و ما کجا؟.
آنان به چه می اندیشیدند و اینک در عصر ادعای پیشرفت ما چه تفکراتی در سر می پرورانیم؟
مگر می شود با این همه بی بضاعتی , خود را متعلق به آن نسل بدانیم؟
راستی ! وقت آن رسیده تا از تونل زمان به عالم واقع برگردیم.
حضور اهالی وزوان ، جو صمیمی و دوستانه ای را رقم زده بود.
بدون اغراق ، در آن فضای دلدادگی و معطر به رایحه گل محمدی ، دیگر گرد غربت از چهره مان زدوده و پیوند قلبی ناگسستنی با مردمان فرهنگ پرور آن دیار ، در ضمیر و عمق جانمان نهادینه شده بود.
هر چند دل کندن از آن فضای دل ربا سخت بود ، ولیکن ذیغ وقت و اقتضای زمان، ما را بر آن داشت تا به سمت مقصد گردشگری بعدی که بازدید از قنات ۳ هزار ساله بود حرکت کنیم. راننده همدل و فداکار گروه جناب آقای شمشکی پس از حرکت در جاده خاکی و طی مسافت دوسه کیلومتری ما را به مقصد رساند.
در آنجا نیز بشدت تحت تأثیر رفتار سرشار از محبت و متواضعانه کارمندان محترم شهرداری از جمله جناب آقای عبادی قرار گرفتم.
چه خوش آمدگویی گرم و استقبال صمیمانه ای؟
بواقع فرهنگ مردم این خطه نیز منشعب از تمدن کهن سرزمینشان است. لذا اینگونه هنجارها به یک فرهنگ همگانی مبدل گشته و دور از انتظار نیست.

افزودن عنوان

سفر نامه گروه طبیعت گردی فرهنگیان (بخش دوم)

🖋️ به قلم: سیدمجتبی قریشیان
مدیر گروه طبیعت گردی فرهنگیان

— مقصد طبیعت گردی: این بار ، شهر باستانی وزوان از توابع شاهین شهر اصفهان.

— بانی سفر:
گروه طبیعت گردی فرهنگیان با همکاری موسسه خیریه آبشار عاطفه ها (شعبه صاحب الزمان شهر وزوان)

— انگیزه و هدف از این سفر:
۱- ایجاد فضای نشاط و مفرح همچنین زمینه سازی همگرایی بیشتر میان خانواده بزرگ فرهنگیان.

۲- شناساندن پتانسیل و ظرفیتهای بالقوه و بالفعل همچنین جاذبه های عظیم گردشگری مغفول مانده شهر زیبا و تاریخی وزوان

— پیشنهاد دهنده: دوست ارجمندم جناب سید جعفر حسینی نژاد.

«و اما ادامه شرح ماوقع بخش اول»

آری ! در بخش اول سفرنامه تا بدانجا. گفتیم؛ که در صبح جمعه ۶ خرداد پس از ورزش صبحگاهی ، صبحانه را در گلستان انقلاب صرف نموده و اوقاتی را نیز به گل چینی از گلستان متعلق به همکار سخاوتمندمان آقای جمالی سپری کردیم.
سپس همگی راهی کارخانه گلاب گیری سعادت در حاشیه شهر شدیم.
سرکار خانم سعادت مدیر بخش تولید و از نوابغ شهر وزوان ، در کمال ادب و با خوش رویی از ما استقبال کردند. ایشان توضیحات مبسوط از روند مراحل تولید همچنین از مشکلات پیش روی بیان فرمودند. در انتها از کل مجموعه بازدیدی داشتیم.
واقعا بوی عطر و گلاب ناب ، همه را مدهوش و سرمست ساخته بود.
در هنگام خداحافظی ، مدیر محترم از سر سخاوتمندی محصولات تازه تولید شده موجود را با تخفیف ویژه به عنوان سوغات ، بدرقه راهمان ساخت.
بلادرنگ از آنجا با هدایت دوستان وزوانی ، از خانه تاریخی حاج خان پاکزاد بازدید داشتیم. جمعی از پیشکسوتان فرهنگی و اهالی شهر که از حضور ما مطلع شده بودند ، به جمع پیوستند.
خانه بزرگ و جالبی بود.
به هر اتاقی که سرک می کشیدیم ، وسایل و آثار بجامانده ، روح مان را نوازش و غرورمان را بر می انگیخت.
گویا وارد تونل زمان شده بودیم.
در آن لحظات ، فارغ از مشکلات روزمرگی ، اینک احساس می کردیم که در و دیوار و تمام وسایل موجود آن مکان تاریخی با ما سخن می گویند.
گوش ها را نیز کردیم تا با تمام وجود نجواها را با عمق جان شنوا باشیم.
آری ! از سخت کوشی مردمان زمان دیرینه شان سخن می گفتند.
از صفای باطن شان و
از دانایی شان
از اراده مصمم شان.
از اتحاد و همبستگی شان
از خواستن و توانستن شان.
از امیدشان به فرداهایی بهتر
از ارزشهای زیر خاک نهفته شان.
مهمتر اینکه:
از گسست نسلها و تغییر ارزشها نیز با ما سخنها گفتند.
با پوست و استخوان مان دریافتیم که آنها کجا و ما کجا؟.
آنان به چه می اندیشیدند و اینک در عصر ادعای پیشرفت ما چه تفکراتی در سر می پرورانیم؟
مگر می شود با این همه بی بضاعتی , خود را متعلق به آن نسل بدانیم؟
راستی ! وقت آن رسیده تا از تونل زمان به عالم واقع برگردیم.
حضور اهالی وزوان ، جو صمیمی و دوستانه ای را رقم زده بود.
بدون اغراق ، در آن فضای دلدادگی و معطر به رایحه گل محمدی ، دیگر گرد غربت از چهره مان زدوده و پیوند قلبی ناگسستنی با مردمان فرهنگ پرور آن دیار ، در ضمیر و عمق جانمان نهادینه شده بود.
هر چند دل کندن از آن فضای دل ربا سخت بود ، ولیکن ذیغ وقت و اقتضای زمان، ما را بر آن داشت تا به سمت مقصد گردشگری بعدی که بازدید از قنات ۳ هزار ساله بود حرکت کنیم. راننده همدل و فداکار گروه جناب آقای شمشکی پس از حرکت در جاده خاکی و طی مسافت دوسه کیلومتری ما را به مقصد رساند.
در آنجا نیز بشدت تحت تأثیر رفتار سرشار از محبت و متواضعانه کارمندان محترم شهرداری از جمله جناب آقای عبادی قرار گرفتم.
چه خوش آمدگویی گرم و استقبال صمیمانه ای؟
بواقع فرهنگ مردم این خطه نیز منشعب از تمدن کهن سرزمینشان است. لذا اینگونه هنجارها به یک فرهنگ همگانی مبدل گشته و دور از انتظار نیست.

بهرحال توانمندان گروه به اتفاق میزبانان وارد تونل قنات شدند و کهنسالان و ناتوانان در دهانه تونل به انتظار.
پله ها را یکی پس از دیگری گز کرده تا به دالان نسبتا وسیعی رسیدیم.
وقتی همگی در آن مکان تجمع کردیم ، راهنمای گروه جناب استاد طاحونه (پیشکسوت فرهنگی وزوانی) به تشریح ویژگی های قنات پرداخته و از تاثیر اعجاب انگیز آن میراث کهن در آبادانی و رونق اقتصادی منطقه سخنها گفتند. ضمن اینکه از سوء مدیریت برخی مسئولان نیز گله کردند.
بله ! باید بودید و به چشم خود می دیدید که چگونه در دهه های اخیر سودجویان و رانتخواران در سایه چراغ سبز باندهای قدرت با زدن چاه های عمیق متعدد آنهم در حریم قنات ، چه بلای جبران ناپذیری بر سر این اثر جاودانه ۳ هزار ساله و شاهرگ حیاتی منطقه مستعد آورده و نفس آن را به شماره معکوس انداخته اند.
در یک تضاد آشکار درونی ، از یک سو ، تحت تاثیر شکوه و عظمت این دست ساخته بی بدیل نیاکان سرزمینم مغرورانه در پوست خود نمی گنجیدم و از سویی دیگر ، دیدن این همه جفا و بی مهری نسبت به تمدن ۳ هزار ساله آباء و اجدادم ، قلب مرا را جریحه دار ساخت. و شاید قلب هر بیننده و شنونده با وجدانی را.
از این نیز بگذریم؛
پس از دیدن تن رنجور قنات و شنیدن رنج نامه آن ، بالاتفاق از خانه زیبا و باستانی به نام خانه پایش قنات نیز دیدن کردیم که آنهم در نوع خود بی نظیر بود.
در آن مکان مصفا ، شخص دیگری از مردان بزرگ وزوانی بنام جناب آقای صاحبقرایی (مسئول محترم میراث فرهنگی شهر) به تشریح آن بنای ماندگار و کاربری در حال حاضرش پرداختند.
سپس حوالی ساعت ۱۳ برای صرف آخرین غذا در این سفر خاطره انگیز ، وارد رستوران داریوش شدیم و ناهار دلچسب و دلپذیرآقای شعبانی همچون شام شبش باز هم به ذائقه مان خوش آمد.
در نهایت حدود ساعت ۱۴ سوار بر مرکب شده و در امتداد جاده ناگهان سر از محلات زیبا در آوردیم. ساعاتی از عصر جمعه را در کنار سرچشمه آن شهر خوش آب و هوا به خوش گذرانی پرداختیم.
و پایان سفر با افسوس از اینکه توفیق دیدن بسیاری از اماکن سیاحتی دیگر منطقه از جمله قلعه اعظمی ها ، غار پریون ، کاروانسرای شاه عباسی ، رباط آقا کمال ، امامزاده سیدصالح خاتون و روستای بکر مراوند و…….
به دلیل ذیغ وقت نصیبمان نشد ، نهایتا راس ساعت ۲۳ جمعه شب ، پای از رکاب بر زمین تهران دود آلود و پر هیاهو نهادیم. و سر در گریبان هر کس راه آشیانه خویش را در پیش کشید.
البته به امید شروعی دیگر و دیداری دوباره در نقطه بکر بعدی هدف گردشگری گروه وزین طبیعت گردی فرهنگیان در سرزمین کهن مان ایران زیبا.
در پایان بر خود لازم می دانم از همه کسانی که ما را در این سفر بیاد ماندنی یاری نمودند کمال تشکر و قدردانی خویش را ابراز داشته و برایشان از خداوند طلب توفیق روز افزون دارم.
از جمله:
۱- آقای حسینی نژاد(همکار عزیز بازنشسته)

۲- آقای سمیعی (پیشکسوت فرهنگی)

۳- آقای گندم کار
۴- استاد طاخونه (دبیر بازنشسته و کارشناس میراث فرهنگی شهر وزوان)

۵- آقای شعبانی (,مدیر رستوران داریوش)
۶- سرکار خانم خانعلی (مسئول محترم موسسه خیریه آبشار عاطفه ها شعبه صاحب الزمان وزوان) و دیگر اعضای محترم این موسسه.

۷- آقای جمالیان (همکار بازنشسته و صاحب گلستان انقلاب)

۸- سرکار خانم سعادت
(مدیر داخلی کارگاه گلاب گیری)

۹- آقای سعادت ( مدیر کارگاه گلاب گیری سعادت)
۱۰- بویژه از آقای مداح (یکی دیگر از مسئولین خیریه آبشار عاطفه ها)

۱۱- آقای شفیعی (شهردار محترم وزوان و معاون شهرداری رادنژاد) و دیگر پرسنل گرامی آن نهاد مردمی

۱۲- آقای صاحبقرایی (مسئول محترم میراث فرهنگی وزوان)

۱۳- آقای حسین میرکی (پیشکسوت فرهنگی)

۱۴- خانواده محترم مرحوم پاکزاد

۱۵- جناب ایمان عادلی(هنرمند محبوب گروه مربی بین المللی یوگای خنده)

۱۶- جناب آقای شمشکی

( راننده اخلاق مدار)

و دیگر شهروندان عزیز وزوانی که نامشان از حافظه ام رفته است.

   ارادتمند شما

سیدمجتبی قریشیان
بتا یخ ۱۴۰۱/۳/۱۶

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.